جدول جو
جدول جو

معنی غنی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

غنی کردن
(دَ گِ رِ تَ)
توانگر ساختن. بی نیاز کردن. رجوع به غنی شود:
آن را که در رکوع غنی کرد بی سؤال
درویش را به پیش پیمبر سخاوتش.
ناصرخسرو.
غنی کرد گردنکشان را ز گنج
ز گوهر کشی لشکر آمد برنج.
نظامی.
غنی کردش از دادن طوق و تاج
همش تاج زرداد و هم تخت عاج.
نظامی.
- غنی کردن از چیزی، جای آن را گرفتن
لغت نامه دهخدا
غنی کردن
توانگر کردن بی نیاز ساختن
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
غنی کردن
لإثراءً
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غنی کردن
Enrich
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
غنی کردن
enrichir
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
غنی کردن
풍부하게 하다
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
غنی کردن
arricchire
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
غنی کردن
обогатить
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به روسی
غنی کردن
bereichern
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
غنی کردن
збагачувати
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
غنی کردن
wzbogacać
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
غنی کردن
enriquecer
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
غنی کردن
enriquecer
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
غنی کردن
समृद्ध करना
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به هندی
غنی کردن
verrijken
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
غنی کردن
להעשיר
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به عبری
غنی کردن
memperkaya
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
غنی کردن
مالا مال کرنا
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به اردو
غنی کردن
সমৃদ্ধ করা
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
غنی کردن
ทำให้รวย
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
غنی کردن
kuimarisha
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
غنی کردن
豊かにする
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
غنی کردن
丰富
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به چینی
غنی کردن
zenginleştirmek
تصویری از غنی کردن
تصویر غنی کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ گُ ذَ دَ)
درهم کشیدن. فراهم آوردن. چین آوردن: قطب بین عینیه، غند کرد در میان دو چشمش. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنا کردن
تصویر بنا کردن
عمارت کردن ساختمان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گردن کشیدن نافرمانیدن، دست اندازی ستم ستم کردن تعدی کردی تجاوز کردن، نافرمانی کردن یاغی شدن سرکشی کردن عصیان ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بند کردن
تصویر بند کردن
اسیر کردن، دربند کردن، چسباندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بری کردن
تصویر بری کردن
بیزار کردن، دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منی کردن
تصویر منی کردن
از خود لاف زدن بخود بالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غند کردن
تصویر غند کردن
فراهم کردن درهم کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منی کردن
تصویر منی کردن
((مَ. کَ دَ))
لاف زدن، به خود بالیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سعی کردن
تصویر سعی کردن
کوشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خنثی کردن
تصویر خنثی کردن
بی کنش کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهی کردن
تصویر تهی کردن
تخلیه
فرهنگ واژه فارسی سره